دانشگاه که می روی، همه در مقام استادان تحلیل رویدادهای اخیر، برداشت خودشان را با شنیده هایشان مخلوط می‌کنند و با قیف توی گوش بقیه می‌ریزند، چون دانشگاه کرسی آزاد برای نقد و بررسی است.

سرکار که میروی، باز همه نشسته اند به بحث و گفتگو. و همان آش و همان کاسه. شنیده ها و شایعاتی که باور دارند را مخلوط می‌کنند و ملغمه ای از تحلیل های گوناگون را بیرون می‌ریزند. 

و راستش باید بگویم یکبار هم چیز تکراری نشنیدم! 

به ازای هر نفر، یک تحلیل رخدادهای ی وجود دارد! 

و سرم درد می‌کند از این همه داده های ناخواسته ی با ربط و بی ربطی که کل روز شنیده ام و الان، الانی که بالاخره بعد از یک روز طولانی دارم به خانه باز میگردم و در خلوت تنهایی ذهنم به سر میبرم، در افکارم چرخ می زنند. 

و این سوال در ذهنم شکل می‌گیرد که : واقعا چه قدر از چیزهایی که می‌گویند حقیقت دارد و ما، به عنوان مردم عادی که هیچ وقت خدا نمی‌توانیم ادعای داشتن دولتی شفاف را داشته باشیم، چه قدر از واقعیت قضایا برای ما آشکار است؟ 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ زبان من تگ ها سئو خلوت گاه Bryan تاج بالای سر سایمان کد سهند دلگیر چت|دلگیرچت בنیاے בوᓆـلویے شعرهای سفید